مترجم:یوسف
استخراج کننده زیرنویس:محممد رضا

حمله

 

جلوشونو بگیرین

از قلعه دفاع کنین

 

اتش پرتاب کنین

 

جنگ شروع شده

 

اونها تنها چند صد نفر هستن

 

سادول نمیتونه زیاد مقاومت کنه

 

نه، اون نمیتونه، اون نمیتونه با ژنرال هوانگ
رقابت کنه

اون ژنرال هوان و لی رو کنارش داره

نباید اونا رو دست کم بگیریم
سادول ادم معمولی نیست

 

درسته، اون با کیون هوون برادر قسم خوردن

 

حقیقت داره؟

تازه فهمیدم

 

حقیقت داره
تصور کنین اون چه قدر کیون هوونو میپرسته

اون برادر قسم خورده اش هست
که اونو اینجا گذاشته

 

جلوشونو بگیرین

از قلعه دفاع کنین

آتش پرتاب کنین

 

رو به جلو

 

حمله

 

از دیوار بالا برین

 

حمله

 

ژنرال هوانگ
ژنرال هوانگ

ضربه بدی خوردیم

خیلی از سربازا مجروح شدن

 

این دیوار غیر قابل نفوذه

 

ژنرال، دارن مقاومت میکنن

باید دوباره نقشه بکشیم

باور نکردنیه

چه طوری اونا با همچین نیروی کمی
دارن جلومون مقاومت میکنن

اونم وقتی که کمتر از ما هستن؟

 

اجازه بدین عقب نشینی کنیم

نمیتونیم ادامه بدیم

ژنرال،بهمون دستور بدین
نمیتونیم ادامه بدیم

 

درسته،باید عقب نشینی کنیم

 

جلوشونو بگیرین

جلوشنو بگیرین
نباید بهشون اجازه بدیم

 

منتظر چی هستین؟

 

عقب نشینی
!عقب نشینی کنید

 

درست فکر میکردم

 

شما فکر میکنین میتونین منو شکست بدین؟

تا من هستم شما هرگز به دیوار
نمیتونین نفوذ کنین

فرمانده

بله،ژنرال

دشمن دوباره برمیگرده
نیروها رو سازمان دهی کن

ژنرال،ما تلفات شدیدی دیدیم

کمتر از سیصد سرباز باقی مونده

جنگی بدون خون ریزی وجود نداره

هنوز نیمی از سربازهامونو داریم

ما میتونیم از قلعه محافظت کنیم
سربازها رو سازماندهی کن

بله،زنرال

 

من در جنگ های زیادی شرکت کردم
ولی همچین چیزی تا حالا ندیدم

که با چنین نیرویی دفاع کنن

 

سادول...ارزش های واقعی شو نشون داد

 

به نظر میرسه اون تنها ادم باهوشیه که هست ولی

همه چیو به خوبی رهبری میکنه

من نمیتونم تو چشم فرمانده کل نگاه کنم

 

جنگ دیدم

سادول قلعه گئوم سونگو محکم نگه داشته

 

نمیدونم چه عذری بیارم ،ژنرال

نه،دشمن یک فرمانده بی نظیر داره

به شرایط شما بهتر سادول شناختین

اگه موفق نشیم تمام تلاش هامون بیهوده بوده

باید امشب قلعه رو بگیریم
کیون هوون داره به ما نزدیک میشه

بیا یک بار دیگه در مورد نقشه حرف بزنیم

 

باید راهی پیدا کنیم
..سادول

 

سادول یه مرد عیاشه
چرا فریبش ندیم؟

فریبش بدیم؟

با چندتا ترفند میشه این کار کرد

 

یکم جلوتر بیارم خون تو میخورم

 

چرا اینجا امدی؟

 

شما اخرین نبردو بردین

شما فرمانده فوق العاده ای هستین

بیا آتش بس کنیم و جون افرادمونو نجات بدیم

یک مبارزه،بین من تو؟

 

چی؟

 

شوخی مسخره ای بود
پیشنهاد میکنم پیش مامانت برگردی

 

ثابت کن که میتونی دوباره برنده بشی

آماده ای؟
ترسیدی؟

 

چی؟ترس؟

 

چه طور جرات میکنی به من همچین حرفی بزنی؟

 

از اینجا برو قبل از اینکه بکشمت

پس چرا شروع نمیکنی؟
بیان بیرون مبارزه کنیم

 

گفتم از اینجا برو

 

ترسو،سادول ترسیده

فریبشو نخورین،اون میخواد شما رو فریب بده

 

میدونم

 

این درسته که ترسیدی؟
!من تو رو به یک دوئل دعوت کردم

میشنوی چی میگم؟

فریبشو نخورین

 

اون حرومزاده به من میگه ترسو؟

اجازه ندین فریب تون بده

 

سادول ترسو
!من منتظرم

گفتم از جلوی چشمم گمشو
وگرنه پشیمون میشی

 

نرین،ژنرال

 

من تو رو به مبارزه دعوت کردم

 

تو آرزوی مرگ داری

ژنرال

میدونم این همین چیزیه که اون میخواد

من میخوام فقط یکم عرق بریزم

ژنرال

اماده باش هونگ یو

 

خوشحالم همچین تصمیمی گرفتی

درسی بهت میدم که فراموش نکنی

 

چه طور جرات کردی منو فریب بدی؟

میخواین چی کار کنین؟

 

خوبه

 

کار همتونو میسازم

 

شگفت انگیزه...اون جنگ جوی بی نظیریه

به ژترال بگو برگرده
جونش تو خطره

...اماده باشین

طبلو به صدا در بیارین
میرم ژنرالو برگردونیم

 

برگرد،ترسو

هنوز کارم باهات تموم نشده

 

حرومزاده

 

سادول یک جنگ جوی بی نظیره که
سباهت زیادی به فسانه لو بو داره

 

من گفته بودم جنگ جوی بی نظیریه

با کیون هوون سه بار جنگید سه بارش رو هم برنده شد

 

بله،کیون هوون در برابر سادول تسلیم شده

سه بار اونو به زانو در اورده

 

اگه حقیقت داشته باشه
چه طوری تونسته کیون هوونه قدرتمند شکست بده؟

 

...شگفت آوره

 

این ثابت میکنه که کار سختی داریم

ولی ما نمیتونیم وقت تلف کنیم
به زودی شب میشه

به خاطر این شکست باید سریع تر قلعه رو بگیریم

..چی کار کنیم

 

تعداد شون خیلی کمه با این وجود
باز مقاومت میکنن

...باورنکردنیه

 

یک روز گذشته
امشبو مقاومت کنیم

 

ارتش اعلیحضرت فردا به اینجا میرسه

ولی ژنرال،دشمن تعدادشون خیلی زیاده

میتونیم این کارو بکنیم
میتونیم یک روز دیگه مقاومت کنیم

اگه اونا امشب حمله کنن اماده ایم

که با افتخار بمیریم

 

با افتخار میمریم...درسته

اگه بتونم اشتباهاتم رو با خونم جبران کنم
با کمال میل قبول میکنم

بله،بیاین با افتخار بمیریم

 

کجا هستیم؟

ما از هادونگ و سونگ پیونگ عبور کردیم
دیگه داریم به بوسونگ میرسیم

چه قدر مونده به گئوم سونگ برسیم؟

یک روز کامل باید حرکت کنیم،اعلیحضرت

یک روز دیگه؟ما زمان زیادی نداریم

 

در مورد وضعیت گزارش بده

 

تو همه اردوگاه ها وضعیت اضطراری اعلام شده

 

هشدار جدی داده شد که

 

شیلا این کارو کرده تا گوریو حمله کنه

به محدوده گئوم سونگ رسیدیم
دیگه این مناطق بی خطره

 

اعلیحضرت

خبر جدید چی داری؟

ما از گئوم سونگ امدیم،اعلیحضرت

 

بگو خبر جدید چی داری؟

دشمن تمام روستاهای گئوم سونگو گرفته

 

چی؟

 

ژنرال سادول کاری کرده که ارتش دشمن مجبور به عقب نشینی بشه

اون بی صبرانه منتظر اومدن شماست

میگی هنوز قلعه رو از دست ندادیم؟

همین طوره،ولی امشب خیلی مهمه

ارتش دشمن حمله میکنه

 

باید حرکت کنیم تا به سادول کمک کنیم

 

سادول،یک کم بیشتر مقاومت کن

 

از کانگ جیو گزارش بده
برای شاهزاده چه اتفاقی افتاده؟

اون به شهر کانگ جیو برگشته

 

قلعه داره سقوط میکنه

 

باید زود به سمت گئوم سونگ حرکت کینم
نباید معتل کنیم

به سادول بگو یک روز دیگه مقاومت کنه

نترسین،اعلیحضرت

سادول امشب از قلعه محافظت میکنه

زود باشین باید عجله کنیم
زیاد وقت نداریم

 

بله

 

سرعتتونو زیاد کنین

 

خورشید غروب کرده

ما باید امشب قلعه رو فتح کنیم

کی امشب به این نبردو میبره؟

 

من این کارو میکنم

 

این افتخارو به من بدین

 

این شانسو به ما بدین

درسته،سه تا از فرمانده ها هنوز شانسی نداشتن

اونها تحت فرمان ژنرال وانگ هستن

برادر،چرا این شانسو به من نمیدین؟

مزخرف نگو

باید تو این نبرد شجاعت به خرج بدیم

اجازه بدین نبردو رهبری کنم تا پیروزی رو بدست بیاریم

خوبه،سه تا از فرمانده ها تو این نبرد شرکت میکنن

 

سربازها رو اماده کنین

بله،ژنرال

 

بقیه به جزو نیروهای کمکی باشن

با دستور من با تمام قدرت حمله میکنیم

همه افراد شون رو بازرسی کنن
و تو موقعیت قرار بگیرن

بله،ژنرال

 

باید با تمام نیرو قلعه

 

گئوم سونگ رو بگیریم

 

گئوم سونگ بزرگ ترین هدیه ما یه اعلیحضرت خواهد بود

 

اعلیحضرت،تمام روزو بدون استراحت سفر کردیم

خواهش میکنم یکم استراحت کنین

 

قلب من نیازی به استراحت نداره

 

ما دوباره به اینجا سفر کردیم که همه چی رو ببینیم
درست نمیگم،اجی ته؟

 

درسته،اعلیحضرت من از این میترسم که
شما خسته شده باشین

این موضوع نیروی زیادی به من داده

 

چیزی منو خسته نمیکنه

درباره چول وون چه احساسی دارین؟

وقتی بیشتر میبینم بیشتر از انتخابم مطمئن میشم

 

قراره ریشه رو اینجا پایگذاری کنیم

 

من از این فکر خوشحالم

 

کارهای زیادی برای قصر جدید هست که باید انجام بدیم

 

باید در مورد شهر هم تصمیم بگیریم

درسته،ساختن همچین چیزی فوق العاده خواهد بود

 

این پایه و اساس امپراطوری هستش
ولی چول وون همیشه

به خاطر اسمش احترام زیادی تو طول تاریخ داره

 

بیاین اینجا توقف کنیم

 

به نظر میرسه بقیه هم به استراحت نیاز دارن

 

بله،اعلیحضرت

 

اعلیحضرتو همراهی کنین
چادر ها رو برپا کنین

 

اعلیحضرت،شنیدم مدتی پیش پیامی بهتون رسیده

 

درسته،پیامی از طرف مشاور بود

به نظر میرسه ژنرال وانگ گئوم سونگو گرفته

 

بهتون تبریک میگم،اعلیحضرت

 

باورش سخته
همه مبهوت شدن

ژنرال وانگ برادر منه
...من بهش افتخار میکنم

...فکر کنم مشاور به موضوع دیگه هم اشاره کرده

درسته،اون گفته شاهزده ها نیاز به یک مربی دارن

 

منم موافقم

 

همچین وظیفه ای رو به کی میسپارین؟

مشاور داره یک مردی که استاد هیوال معرفی
کرده رو انتخاب میکنه

فکر میکنم اسمش پارک یو باشه؟

پارک یو،اعلیحضرت؟

 

بله،این مردو میشناسی؟

 

بله،اعلیحضرت اون یه دانشمند بی نظیره

 

با هم اموزش دیدیم

واقعا؟

پس میگی اون محقق فوق العاده ای هستش
حتی بهتر از شما؟

 

از لطف تون ممنونم،من یه مرد معمولی هستم

 

ولی پارک یو شخصیت لجوجی داره

گفتم اگه اگاه باشین

درسته،خیلی از محقق ها همچین خصلتی دارن

با این وجود،داشتن شون خیلی ارزشمنده

که باعث قوی تر شدن امپراطوری میشه

 

اعلیحضرت،حمله به گئوم سونگ همه رو حیرت زده کرده

همه یک بار دیگه به قدرت شما پی بردن

شما باید با استفاده از این موضوع
قدرتتون رو نشون بدین

شما فرشته نجات هستین

مردم این حقیقتو میدونن

اعلیحضرت باید قدرت مطلق باشه

که بتونه امپراطوری جدید بسازن

من دارم در مورد قدرت اعلیحضرت حرف میزنم

باید بالاتر از بقیه باشه

 

حس خوبی دارم

 

زمان مهمه باید از این فرصت استفاده کنین
و رو به جلو حرکت کنین

و پایه و اساس امپراطوری جدید باشین

درسته،من این کارو میکنم

 

همه چیز مطابق میل پیش میره

 

من میخوام رویای امپراطوری بزرگو تحقق ببخشیم

 

باعث افتخاره که شما رو میبنم

اسم شما پارک یو هست؟

بله،همین طوره

 

بعد اینکه در موردتون شنیدم
دعوت نامه های زیادی رو براتون فرستادم

خوشحالم که در نهایت دعوت منو قبول کردین

 

از لطف تون ممنونم

 

پارک یو متولد چون چیون بود که بعدها
به امپراطوری تعلق میگیره

لقب او توسط وانگ گان که تبدیل به وانگ یو بوده
اکه از اجدادشون بوده

 

از قبلیه هائجو بوده

مححق های اون زمان اونو به عنوان کسی
که به گونگ یا خدمت کرده میشناسن

با حرف اجی ته و اسرار مشاور اموزش بچه ها رو قبول کرد

 

در نهایت او استخدام شد

 

وضعیت الان حال حاظر امپراطوری رو چه طور میبینین؟

چه طور میتونم درباره این موضوع حرف بزنم

اختیار دارین
لطفا نظرتونو بهم بگین

من چندین سال گوشه و کنار زندگی میکردم

ولی از مشکلات هم با خبرم

ادامه بدین

 

بهم گفتن یه محقق به اسم اجی ته

مشکلات زیادی به وجود آورده

 

بله،حقیقت داره

بله،حقیقت داره

 

خودشو انسان بزرگی میبنه

 

درست میگین اون صحبت چول وونو پیش کشیده

 

اعلیحضرت در مورد جا به جایی پایتخت

ارزو اون تحقق رویای سه امپراطوریه

صرفا مثل یه تالاب کوچک میمونه

 

بله،حق با شماست

 

من اون یه بار تحت نظر یه مربی اموزش دیدیم

 

اون مرد با استعدادی هستش
میتونه خطرناک هم باشه

 

مربی مون یه بار گفت از اجی ته میترسه

اون زندگی شو برای تحقق خواسته هاش میزاره

بله،اون همه ما رو مترلزل کرده

شما باید اونو تحت نظر بگیرین
و حرکاتش رو کنترل کنین

اون مرد سرسختیه

 

کاملا حق با شماست

 

اجازه از این به بعد با هم کار کینم

 

اولین کارتون نظارت بر اموزش دوقلوهاست

هر چند اون ها خیلی جوان هستن

 

و اموزش شون خیلی زوده

 

عادت خوب باعث نتیجه مطلوب میشه

 

اگه اونها از همین حالا به دنیال دانش باشن

اونها رو یک فرد خردمند و دانا میکنه

 

دوباره حق با شماست،من گزارش امدنتون
رو به اعلیحضرت دادم

بهتون خوش امد میگم
اجازه بدین با هم دیگه کار کنیم

امیدوارم بتونم کارمو درست انجام بدم

 

یه مربی برای شاهزاده که یک سالشونه اوردن

هنوز نوزاد هستن

این دستور اعلیحضرت بوده

شنیدم یه محقق به اسم پارک یو به اینجا امده

هیمن طوره

 

چه نوع اموزشی؟چه طور ممکنه؟

من گفتم پرستار بچه میتونه

 

با شاهزاده باشه ولی باید جای دیگه قصر باشن

 

پرستار بچه؟جای دیگه؟
اونها یه مادر دارن

 

اونها باید اینجا باشن منظورت چیه
باید به جای دیگه ای برن؟

کاری که شده،بانوی من

 

من اجازه نمیدم

 

من دیدم چه اتفاقی برای خانوم بیوک ون و پسرش افتاد

اخرش پسرش مرد اعلیحضرت اونو

 

به قلعه میانجو فرستاد
من اجازه نمیدم،هرگز

لطفا اروم باشین
دستور دیگه داده شده

 

یه مرد برای اموزش بچه ها وارد قصر شده

اعلیحضرت میتونه همه کار بکنه

بچه ها در حال رشد بودن
اون از من دور بوده

من میشناسمش
میدونم چه طور ادمیه

ولی این بار،اجازه نمیدم چنین اتفاقی بیفته

 

نباید بعد این همه کار سخت اشتباه کنیم

 

از اون کمتر از این انتظار دارین؟

کسی نمیتونه جلوی پسر عمو گان رو بگیره

ولی هنوز قلعه گئوم سونگو نگرفته

درسته

 

ارباب یو کلید مهم این ماموریت بود

اون به ما کمک زیادی کرده

درسته،بسیاری از اشراف بهش کمک کردن

 

بله،بله

 

ارباب یو کمک بزرگی کرده

ارباب،ارباب یو از جونگ جیو امدن

 

ما داشتیم در مورد شما صحبت میکردیم

 

لطفا بشینین

 

لطفا بفرمایین داخل

 

وسایل پذیرایی رو اماده کن

بله،پدر

 

اجازه بدین براتون نوشیدنی بریزم

 

ممنون

 

اجازه بدین یک بار دیگه از تمام کمک هایی
که کردین تشکر کنم

 

باید این کارو میکردم ما همه یکی هستیم

 

البته

 

من مثل خیلی ها که از ژنرال وانگ حمایت میکنن
این کارو کردم

 

از وقتی بچه بود بزرگ شدنش رو دیدم

 

بله،همین طوره

 

لطفا

 

سالها زیادیه که ژنرال وانگو میشناسم

 

دختر ارباب کانگ در حال حاظر ملکه شده

من به کلی نا امید شدم

 

در مورد وانگ حرف میزنم

مدت هاست این موضوع رو فراموش کردیم

طوری نیست

ببخشید؟

 

ما شانسی داشتیم که استفاده کردیم

من بی صبرانه منتظر زمان مناسب هستم

 

ارباب یو متوجه نمیشیم درباره چی حرف میزنین

 

من اعتراف میکنم

 

شب قبلی که ژنرال وانگ میخواست بره

با دختر من تو یک تخت بودن

ببخشید؟

 

با عقل جور در نمیاد

حسن نیتم رو رسوندم

 

خب بعدش؟

 

خوشبختانه،ژنرال وانگ در مورد اینده دخترم قولی داده

خدای من
حقیقت داره؟

 

خیلی قبل تر باید میومدم
امروز تردیدم رو شکستم

 

نمیدونم شما در این مورد چه احساسی دارین

 

اگه درست باشه من شرمنده تون میشم

باید عروسی رو اماده کینم

خیلی دیر شده

 

شما نمیدونین چه قدر درباره این موضوع
نگران بودم

 

ممنونم واقعا ممنونم

 

پس میتونیم این کارو انجام بدیم؟

التبه،این برای خانواده ما میتونه خیلی خوب باشه

در نهایت اون ازدواج میکنه

بیاین بنوشیم

 

پدرت به سونگ آک رفته تا در مورد اینده ات حرف بزنه

ما میخوایم همه چیو سریع پیش ببریم

 

بعد از برگشتن ژنرال وانگ ازدواج میکنین

ولی معلوم نیست ماموریت گئوم سونک کی تموم میشه

نه،نباید زیاد طول بکشه

ما باید فعلا همه چی رو اماده کنیم

ژنرال وانک کار بسیار بزرگی در گئوم سونگ انجام داده

بله،ولی گئوم سونگ اخرین چیزیه که بهش فکر میکنم

 

من مشتاقم ازدواج تو رو ببینم

کارها خودش پیش میره
شما نباید استرس داشته باشین

 

چه طوره همه چی رو ساده میگیرین؟

 

اعتماد دارم اگه اعتماد نداشتم این طوری نبودم؟

 

مطمئن باشین،مادر
همه چی درست میشه

 

ژنرل شب شده
موقعشه که دستور بدین

 

به چی این قدر عمیق فکر میکنین؟

 

... سادول
اون مرد با استعدادیه

اگه طرف ما بود میتونست کارهای بی نظیری انجام بده

این موضوع فکر شما رو مشغول کرده؟

 

مردان اهل جنگ حس مشکلی نسبت به هم دارن

مرد های واقعی شایستگی های زیادی دارن

 

دوست دارن به هم نزدیک بشن

مثل دو عاشق نزدیک به هم؟

 

درسته،میتونه حتی قوی تر باشه

 

پس چرا این همه مدت تنها بودین؟

 

...شاید اینطور باشه

 

اماده سازی کامله؟

 

بله

 

زمانش رسیده شروع کنیم

 

این تنها شانسته
زندگی تو روش بزار

و این قلعه رو تسخیر کن

 

بله،ژنرال

شروع کنین

 

قلعه رو بگیرین

 

بله،ژنرال

 

تمام افراد حمله کنن

 

حمله

 

ژنرال،امشب حکومت برای همیشه تغییر میکنه

 

جنگ وارد مرحله جدیدی میشه

 

اسم شما،همراه با گئوم سونگ
این چیزیه که استوار باقی میمونه

 

اون روز فرا رسیده

مترجم:یوسف
استخراج کننده زیرنویس:محممد رضا
کانال:wanggun2000